گفتوگو با همرزمان و نزدیکان شهید پلارک
عباس مصطفوی (منتشر شده هفتاد و نهمین شماره مجله امتداد)
هم محلهایهای منوچهر پلارك كه زمانی با او در سنگر مسجد و زمانی دیگر در سنگر جهاد نظامی بودند، حرفهای جالب توجهی در مورد او برای گفتن دارند. ما با برخی از این بزرگواران گفتوگوی كوتاهی کردهایم كه اینك در دست شماست.
*حسن شكری، رزمنده و جانباز، همرزم شهید پلارک
آقای شكری برای ما از شهید پلارك تعریف كنید.
پلارک از بچههای خیلی خوب محله بود. ایشان مسئول دسته عمار بود. چند بار مجروح شد، اما نهایتاً در علمیات کربلای 8 به درجه شهادت نائل شد. یادم است روزی كه میخواستیم برادرم شهید «محمد شكری» را دفن كنیم، شهید پلارك گفت: «اجازه بده من او را دفن كنم». گفتم: «چرا؟» گفت: «روز دفنِ من، تو مرا در قبر بگذار». کمتر از یک ماه بعد پلارك هم شهید شد و كنار قبر محمد به خاك سپرده شد. پلارک پسر بسیار خوبی بود، ولی خانوادهاش کارهایی کردند که این کارها او را ناراحت میکند.
كدام كارها؟
کار اشتباهی صورت گرفت که از ابتدا جلویش گرفته نشد تا کار به اینجا کشیده شد و الان با مطرح کردنش شاید اوضاع بدتر شود. دوستانی که از ماجرا مطلع بودند، میدانند که مادرش راه غلطی را رفت که شاید به علت مشکلات روانی ناشی از شهادت فرزندش بود. اوایل مادرش ادعا میکرد که با حضرت زهرا(س) در ارتباط است و از ایشان عطر میگیرد. منزل مادرش رفتیم و صحبت کردیم و مادرش را متقاعد کردیم که دیگر این کارها را نکند و ایشان هم قبول کرد. ولی متأسفانه بعدها دیدیم كه عطر از قبر سر درآورد! متأسفانه در نشریات هم درج شد و برخی از نهادها هم در قبال آن سكوت كردند و حتی باعث گسترش آن شدند.
یکی از دوستان شهید پلارک میگفت که منزل ایشان رفته و دوربین فیلمبرداری هم بردیم. شما از این جلسه اطلاعی دارید؟
بله، این کار را خودم انجام دادم. مادرش با ما رفتوآمد داشت و من را پسر خود میدانست و میگفت: تو پسر من هستی.
ماجرای عطر گرفتن از حضرت زهرا (س) چه بود؟
مادر ایشان در دستش عطر تیروز خالی نموده و غش میکرد. میگفت حضرت زهرا(س) آمده و به او عطر داده است. یک بار هم شیشه عطر شکست! به ایشان گفتیم: این کارها را نکن. یك مدت هم اسانس عطر در دهانش میگذاشت و زبانش را به دستش میزد و غش میکرد! یک بار به حاج مهدی طائب این قضیه را گفتم. حاج مهدی با ایشان صحبت کرد و قرار شد که دیگر این کارها را نکند؛ اما متأسفانه شاید برخی دوست نداشتند که این ماجرا تمام شود.
علت تغییر نام شهید پلارک چه بود؟
منوچهر دوست داشت اسمش را عوض کند. یک روز با بچهها در خانه ما جمع شده بودیم و اسم ایشان را تغییر دادیم و گذاشتیم سیداحمد. البته اسم شناسنامهای ایشان منوچهر پلارک است.
چرا سیداحمد؟ مگر ایشان سید بود؟
مادرش سید بود؛ به همین دلیل ایشان را هم سید خطاب میکردیم. شما باید با خود بنیاد شهید صحبت کنید. بنیاد به این مسائل ساختگی دامن میزند؛ سیدی و مجله منتشر میکند. بعضی وقتها از مجلات وابسته به بنیاد شهید با من تماس میگیرند و دنبال ایناند که بدانند این شهید چهکار کرده که قبرش بوی عطر گرفته است!
*****
*توحیدی، رزمنده و جانباز، همرزم شهید پلارک
آقای توحیدی گویا شهید پلارك هم مثل شما در گردان عمار بود؟
بله. من فرمانده گروهان شهید بهشتی بودم و ایشان هم تا زمان شهادتشان مسئول دسته بنده بودند.
کمی از ویژگیهای شخصی ایشان بگویید.
انسان شجاع و بااخلاصی بود. به خاطر دارم كه یك بار با بچههای گروهان رفته بودیم پابوسی حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام). ایشان هم بودند. دیدم خیلی خوشحال دارد میآید به سمت من. پرسیدم: «پلارک چه شده؟» گفت: «رفته بودم بهشت رضا. خواب شهیدی را دیده بودم و در خواب نشانی مزارش را به من داده بود». ایشان هم رفته بود به همان نشانی و ایشان را در همانجا پیدا كرده بود و از این بابت خیلی خوشحال بود.
از اینكه مزار ایشان بوی عطر میدهد، اطلاعی دارید؟
این جریان ساختگی و دروغ است. در گذشته یک جریاناتی اتفاق افتاده که اگر میخواهید به طور دقیق پیگیر باشید، سراغ آقای طائب بروید. این جریان ساختگی است و من مطمئن هستم که الان خود شهید پلارک هم از این بابت ناراضی است؛ چراکه نفس شهادت و شهید تقدس دارد و نیازی به چنین كارهایی برای اثبات حقانیتشان نیست.
ادامه دارد...
روزه بخورید پولشو بدید!...
ما را در سایت روزه بخورید پولشو بدید! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : qalamodaftar بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 13:30